در نگاه پنجره غم می گذاشت
(گاه دستی روی شبنم می گذاشت)
می نوشت از خاطرات گمشده
در میان خنده ماتـــــــــــم می گذاشت
با سکوتش زخم می زد لحظه را
خود به روی زخم مرهــــم می گذاشت
ای دل خسته پریشانی چه سود
خنده ای بر اشک هـــــایم می گذاشت
دهکده شعر
|