قلب شاعر خفته در اشعـار اوست
یا غزلهایی که خـود بیمار اوست
قلب شاعر حرف ها دارد ولـی ...
بغضی از جنـس تگفتن یار اوست
قلب شـاعر در پس دیوار هـاست
سـایه هایی چون تبر سربار اوست
روزه دار روزهـای خستـه شـد
با امیـدی که غـزل افطار اوست
شاعر غم ها شدن از بی کسی است
بی کسی هایی زغم غمخوار اوست