تو باز هم صدا شدی در این کویر سوت و کور
پرنــده ای رها شدی بسوی لحظه های دور
خدا کند که حس کنی دلم بچشم های توست
دلی که از تو هر نفس کشیدچشمی از غرور
منی که از تو خالی ام بشوق عشق جاری ام
مــرا تومحــو کــرده ای به آن شـکوه در عبـور